محسنمحسن، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

محسن نی نی کوچولوی مامان پریسا و بابا سعید

2سال و5ماه...

امروز یک شنبه 17 اسفند 93 . محسن مامان 4 روزیه که 2 سال 5 ماهش تمام شده. امروز خیلی خسته هستم. آخه محسن دیشب خوب نخوابید و مدام با گریه از خواب بیدار میشد.به همین خاطر مامان و بابا هم نتونستند خوب بخوابند.دلیلش را نفهمیدم شاید علتش سرفه کردنش بود.آخه یه کوچولو سرما خورده.یا شاید کل کل کردن سر شب من با او به خاطر مسواک زدن...! تل(tol) گرفتن: آخر هفته گذشته برای دیدن مامان جون به قم می رفتیم .بین راه محسن بیتابی میکرد متوجه شدم که تب دارد.محسن توی این 40 روز اخیر بار سومی بود که تب میکرد و بار چهارم در زمستان امسال.و هر بار هم که پیش دکتر میبردیم میگفت پرده گوشش متورم شده. بسیار نگران شدم آخه فقط 7 یا 8 روز از تمام شدن آنت...
17 اسفند 1393

2سال و3 ماه...

امروز سه شنبه 9 مرداد 93. هفته دیگه محسن 2 سال و 3 ماهش تمام میشود. درضمن عروسی آقا ایرج پسر عمو رضا هم هست. .کلمات جدید : سلام : ل ..لا..م ماشین : مانین آب نبات چوبی : آبوتی شربت : شایی زرد : موز قرمز : انار آبی : آبی قهوه ای : ایی سیاه : اه اه سبز : ابز کوه :پوه پارک : پاک سیب :ایب دکتر : دتی دارو : داوو زهرا : زری عمو : عمو عمه : عنه تعطیل : تطی   به چراغ راهنمایی دقت میکنه وقتی سبزه میگه و وقتی هم قرمزه میگه "او انار بابا نه"یعنی چراغ قرمزه و بابا نباید بره. خیلی خوب میپره.میره بالای مبل یا میز وپایین میپره...
9 دی 1393

2سال و2 ماه...

امروز یکشنبه 16 آذر1393. محسن 2سال و 2ماه و3 روزش شده. بعد از اینکه محسن را از شیر گرفتم تا مدتها هر شب 2 تا 4 بار از خواب بیدار میشد و شروع میکرد به گریه کردن.من هم به او شربت عسلی را که آماده کرده بودم میدادم میخورد ومیخوابید.کم کم تعداد دفعات بیدار شدنش کمتر شد و حالا خوابش خیلی بهتر شده و در طول شب 1 یا 2 مرتبه از خواب بیدار میشه ومیگه:"اون آبا"یعنی بهم شربت بدین.من یا باباش سریع بلند میشیم و محسن شربتی از عسل میخوره و میخوابه. .مسواک زدن: با مسواک زدن محسن خیلی مشگل داریم.زیر بار مسواک زدن نمیره.یه مدت جایزه مسواک زدنش برچسب بود حالا هم شربته.بهش میگم هر کسی که زودتر مسواک بزنه جایزه میگیره.رقیبش هم بابا سع...
16 آذر 1393

محسنم را از شیر گرفتم...

امروز جمعه 4 مهر 1393 . خیلی سخت بود بعد از 2 سال به جگر گوشه ام گفتم:" دیگه به به تلخ شده اه اه شده."محسن اولش بغض کرد و کمی گریه کرد ولی وقتی ضربدر روی سینه هایم را دید باورش شد که به به مامان اه اه شده .حتی حاظر نشد امتحانش کنه. خودم هم کمی گریه کردم ولی چاره  چیه...! ( با چسب سفید مخصوص پانسمان روی هر دو سینه ام ضربدر زدم) ظهر پنج شنبه 3 مهر 1393 مطابق با 29 ذی القعده 1435  سه مرتبه "سوره یس" را تلاوت کردم و به حضرت فاطمه (س) همه مادران مقرب درگاه خداوند تقدیم کرده و از ایشان کمک خواستم.وهمزمان با آن از هر دو سینه به محسن شیر دادم و بر اناری شیرین که مامانجون بهم داده بود دمیدم. تا از این انار به ...
4 مهر 1393

23ماهگی...

امروز سه شنبه 4 شهریور 93. خیلی وقته که سری به وبلاگ محسن کوچولو نزدم.واقعا با بزرگتر شدن بچه ها نگهداریشون هم زمان بر تر میشه . 9 روز دیگه محسن 23 ماهش تمام میشه و حدود 40 روز دیگه تولد 2 سالگیه پسر کوچولومه. این روز ها واقعا وقت نمیکنم بیام پشت کامپیوتر بنشینم.الان هم محسن  درخواب بعد از ظهرش به سر میبره و من هنوز نخوابیدم واسه همینه که اینجام. اتفاقات این 3 ماه را ثبت میکنم: .آزمایش خون: یک آزمایش خون از محسن گرفتیم به لطف خداوند همه چیز نرمال بود. ومیزان آهن خون محسن هم به اندازه نرمالش بود و دکتر گفت نیازی نیست بهش قطره آهن بدم.البته من 2 ماهی میشد که قطره آهن محسن را قطع کرده بودم. من هم از این قضیه کلی خوشحال...
4 شهريور 1393

20 ماهگی...

امروز دوشنبه 26 خرداد 1393. 13روزه که محسن20 ماهگیش را تمام کرده .یعنی الان 20 ماه و 13 روزش شده. 1 سال و8 ماه و13 روز. الان محسن خوابیده واسه همین من تونستم بیام وسری به وبلاگش بزنم. برای بار سوم  15 خرداد موهای محسن را  کوتاه کردیم.این بار هم مثل دفعه قبل (ایام نوروز) صفیه خانم توی بروجرد  موهاتو کوتاه کرد. بسکه جلوش بلند شده بود و میومد جلوی چشمت خاله صفیه دلش سوخت و دست به قیچی شد.من که خودم جرات نمیکنم دست به موهات بزنم.آخه بار اول  که خودم موهات رو زده بودم افتضاح شده بود...! .کامیون محسن: دو هفته پیش تقریبا همان روزکه 20 ماهگی محسن  تمام شد.واسش یه کامیون خریدیم که میتونه بشینه توش .وای خی...
26 خرداد 1393

19 ماهگی...

امروز دوشنبه22 اردیبهشت 1393. محسن فردا 19 ماه و10 روزه میشه.1 سال و7 ماه و 10 روز... شب توی آسمان که ماه را میبینه به سوی اون اشاره میکنه و میگه "ماه".کلا هنوز دامنه لغاتی که میتونه به زبان بیاره خیلی محدوده .ولی ماشاالله همه چیز را میفهمه.گاهی اوغات هم واسه مامانش فرمون میبره.الان هم در خواب بعد از حمام به سر میبره گل پسرم. دیگه قطره آهن بهش نمیدم.دندوناش را هم به دندانپزشک نشون دادم گفت خوبه مشکلی نداره.باید براش مسواک بزنی مرتب و تا 10 12 سالگی روی مسواک زدنش کاملا نظارت داشته باشی.شبها واسه محسن مسواک میزنم.بعد نیست کم کم داره میپذیره که باید مسواک بزنه . دندونهای جلو هم که با قطره آهن سیاه شده بود. تقریبا سفید ش...
8 خرداد 1393

18 ماهگی...

امروز شنبه 23 فروردین1393. ساعت 8/5 صبحه ومحسن هنوز از خواب بیدار نشده. بالاخره امروز فرصت کردم بیام و اینجا چیزی بنویسم. محسن عزیزم 18 ماه و 10 روزشه.کوچولومون 1 سال و نیمه شده. محسن عزیزم قلب مامان و بابا برای شما میتپه و هر ان قدر که بگویم دوستت داریم کم گفتم...! هفته گذشته رفتیم و واکسن 1/5 سالگی محسن را زدیم.پسرم خیلی شجاعه خیلی گریه نکرد...! وزن : 10/600 کیلوگرم قد : 79 سانتی متر دور سر : 48/5 نوبت بعدی بهداشت هم دیگه 2 سالگی محسن انشاالله . از تعطیلات نوروز بگم: رفته بودیم بروجرد پیش مامان جون و چند روزی هم خرم اباد خونه دایی بهرام.خوب بود به هممون خوش گذشت. .صدای کلاغ: محسن هم چند روزه خودش یاد گرفته ...
23 فروردين 1393
1