محسنمحسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

محسن نی نی کوچولوی مامان پریسا و بابا سعید

14ماهگی...

1392/10/10 16:35
نویسنده : پریسا
375 بازدید
اشتراک گذاری

امروز جمعه 15 آذز 92.

2 روزه که 14 ماهگیه محسن گلم تمام شده و پسرم امروز 14 ماه و2 روزش شده.لبخند

امروز محسنم را حمام بردم والان یک ساعتی میشه که خوابیده .(خواب بعد از حمام) منم فرصت دارم کمی توی وبلاگت بنویسم.البته 13 آذز هم یک چیزهایی نوشتم ولی شما یهو کامپیوتر را خاموش کردی و هیچ چیزی ثبت نشد...!

.حمام:

این بار هم توی حمام وقتی آب روی سرت ریختم که سرت را بشورم گریه نکردی گویا واقعا سر شستن را پذیرفتی.واسه لباس پوشیدن هم گریه نمیکنی بهت میگم مامان پاشو دیگه میخوایم بریم حمامت تمام شده و بغلت میکنم و ازت میخوام دمپاییهات را در بیاری و شما هر دو تا پات را تکان میدی تا دمپاییها از پات بیوفتن و من شما را روی پام مینشونم و لباس تنت میکنم.

.دستشویی رفتن:

توی دستشویی هم همینطور .وقتی فقط میخوام بشورمت(اگه پی پی نکرده باشی).بهت میگم دمپایی بپوش میخوام بشورمت شما هم بدو بدو میای دم در دستشویی و منتظر میشی من شلوارت را در بیارم و دمپایی هات را جلوی پات بذارم .دمپایی میپوشی و میای داخل دستشویی.خیلی اصرار داری که حتما خودت در را هم ببندی.بعد که به پات آب زدم وشستمت .بهت میگم مامان میخوایم بریم بیرون بغلت میکنم و شما پات را تکون میدی تا دمپاییها بیوفتن و بعد میبرمت بیرون و پوشک و شلوار پات میکنم.

اما وقتی که پی پی میکنی بغلت میکنم و روی دستم میندازم میبرمت توی روشویی میشورمتت خودم اینجوری راحت ترم.

.نردبان:

بابا نردبان را آورد تا پرده را درست کنه شما هم بدو بدو از نردبان بالا رفتی.هی رفتی بالا و هی اومدی پایین تا خودت خسته شدی .چند بار آخر  وقتی بالای نردبان میرفتی از اون بالا میپریدی بغل بابا.

 

امروز دوشنبه 9 دی 92.

خیلی وقته سری به وبلاگ محسن کوچولو نزدم ...

از این ماه مینویسم .

.اولین سرما خوردگی:

برای اولین بار 26 آذر 91 سه شنبه شب تب کردی و2 دی 92 دوشنبه شب تبت قطع شد. بدجور سرما خوردی .سه شنبه شب تب کردی.چهار شنبه بردیمت پیش دکتر شهین.بگفت با استامینفن تبت را کنترل کنیم اگر بیشتر از 3 روز تب کردی دوباره ببریمت پیش دکتر .متاسفانه 3روز گذشت ولی تب گل پسر پایین نیومد .شنبه صبح دیگه حالت خیلی بد شده بود.(دکتر شهین .ب صبح ها مطب نیست) بردیمت پیش دکتر ناصر.ح معاینت کرد گفت گوش سمت چپت التهاب داره وباید آنتی بیوتیک مصرف کنی.اونم آموکسی کلاو...! و قبل از پایان دارو دوباره گوشت باید توسط پزشک معاینه شود که از بهبودی کامل آن مطمئن شویم.آنتی بیوتیک را شروع کردیم.همچنان تب داشتی تا اینکه دوشنبه شب شکر خدا تبت قطع شد.و اشتهای پسرم برگشت .آخه در طول دوره بیماری اصلا غذا نمیخوردی  ودکتر گفته بود هر وقت تبت برطرف بشه اشتهات هم برمیگرده.آنتی بیوتیکت جمعه تمام شد و شنبه دوباره توسط دکتر ناصر.ح معاینه شدی .گفتش که 70% التهاب گوشت خوب شده و 30% آن باقی مانده و باید یک دوره دیگر آنتی بیوتیک "سفکسیم"مصرف کنی.که بعد از آن ان شاالله دیگه کاملا خوب میشی.اوضاع واحوال کلیت در حال حاظر به لطف خداوند مهربان خوب است.

.چیدن مهرهای لگو ( آجره ها) روی هم:

 خیلی وقته که دیگه خودت میتونی مهره های لگو را روی هم بچینی واز این کار لذت میبری و لحظات طولانی را به این کار مشغول میشوی با تمرکز با مهره هات بازی میکنی و اونا را روی هم میچینی بعدش میای چیده ات را به مامان و بابا نشان میدهی.آفرین به گل پسر زرنگم....لبخند

 .بیرون آمدن دندان های آسیا:

2 تا از دندانهای آسیای بالاییت یکی سمت چپ و دیگری سمت راست جوانه زدن و دارن درمیان.

.عقب عقب راه رفتن:

. دالی کردن:

.موقع غذا خوردن روی پای مامان و بابا (بیشتر بابایی) میشینی:

.فرار کردن و قائم شدم موقع قطره آهن خوردن و موقع شستن بعداز پی پی کردن:

.دنبال بازی گردن:

.بوس کردن مامان:

بای بای کردن:

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)