محسنمحسن، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

محسن نی نی کوچولوی مامان پریسا و بابا سعید

محسن دیگه پوشک نمیپوشه...

1394/3/7 18:32
نویسنده : پریسا
593 بازدید
اشتراک گذاری

امروز پنجشنبه 7 خرداد 1394.

6 روز دیگه محسن 2 سال و 8 ماهش هم تمام میشود.

محسن دیگه پوشک نمیپوشه شورت میپوشه....زیبا ولی از پوشک گرفتن محسن خودش یک پروژه سخت بود که خدا را شکر با موفقیت به پایان رسید.

شروع از پوشک گرفتن محسن:

بعد از تعطیلات نوروز وقتی که به خانه خودمان برگشتیم سعی میکردم محسن را به دستشویی ببرم تا پوشکش خشک بماند.مخصوصا صبحها وقتی از خواب بیدار میشد.اولش استقبال نمیکرد ولی وقتی میدید بساط آب بازی توی دستشویی فراهمه تشویق میشد که بره دستشویی و اونجا جیشش را میکرد.ولی موقعی که شکمش میخواست کار کنه اصرار داشت که بیاد بیرون ونمیخواست دیگه بازی کنه و بعد از اینکه من پوشکش میکردم آقا کارشون را توی پوشک انجام میدادن.بعضی از روز ها حتی تا 2 ساعت هم توی دستشویی سرگرمش میکردم بلکه پی پی را توی دستشویی بکنه.اما درصد موفقیت من خیلی کم بود .جیشش را میکرد ولی از زیر پی پی کردن در میرفت.

 محسن را هر یک ساعت یک بار به دستشویی میبردم و او هم جیش میکرد.من هم به او جایزه میدادم که اغلب خوراکی بود و از جمله اسمارتیزهای رنگی .در اوایل به یک یا دو عدد اسمارتیز قانع بود ولی به تدریج در ازای هر بار جیش کردن میبایست چند تا اسمارتیز با رنگهای مختلف بهش بدم مثلا پنج یا شش عدد.گاهی اوغات هم چند دانه پفک البته خیلی کم.ولی اگر من یادم میرفت محسن را سر ساعت به دستشویی ببرم واز سر ساعتش میگذشت یه جیش توی پوشک میکرد .من هم یه خورده ابراز ناراحتی میکردم.البته خودش میگفت : "محسن جیش تو پوشک نمیکنه نی نی عمو که دندون نداره جیش توی پوشک میکنه"منظور از نی نی عمو رضا پسر خاله بهار است که این روز ها حدود 10 ماهشه.

کم کم داشتم از پوشک گرفتن محسن ناامید میشدم.تصورم این بود که شاید محسن هنوز آمادگیش را نداشته باشد.چرا که مطلبی در اینتر نت در مورد آمادگی بچه ها برای از پوشک گرفتن خوانده بودم و در آن مطلب یکی از نشانه های آماده شدن کودک را این طور گفته بود که: کودک بتواند برای دو تا سه ساعت جیشش را نگه دارد و پوشک او در این مدت خشک بماند ولی محسن هر یک ساعت جیش میکرد واگر به دستشویی نمیرفت پوشکش خیس میشد...! تا اینکه باچندمادر که در این کار تجربه داشتن مشورت کردم و همه آنها در یک مورد اتفاق نظر داشتن و آن این بود: "که تا پوشکش را باز نکنی موفق نخواهی شد" به همین دلیل تصمیم گرفتم پوشک محسن را باز کنم وبرای این کار اول باید خودمان را مجهز میکردیم .چهار تا شورت آموزشی خریدم در ضمن فرشهای پذیرایی را هم جمع کردم که خودم استرس نجس شدن فرشها را نداشته باشم .به این ترتیب در تاریخ (چهارشنبه 16/اردیبهشت/1394)من به صورت جدی پروژه از پوشک گرفتن محسن را شروع کردم و پوشک محسن را باز کرده و برایش شورت آموزشی پوشاندم.محسن هم خوشحال بود و میگفت:نی نی عمو پوشک میپوشه محسن شورت میپوشه."نی نی عمو پوشک محسن نه پوشک .محسن شورت"

همچنان هر یک ساعت یک بار محسن را به دستشویی میبردم ولی اینبار کلی برچسب خریده بودم و به جای خوراکی به ازای هر جیش یک برچسب به او جایزه میدادم وآن را رو ی کاغذی میزدیم که به در دستشویی چسبانده بودم .اولش این برچسبها جذاب بود ولی بعد از چند روز متوجه شدم دیگه خیلی برای برچسب گرفتن مشتاق نیست.این بار تصمیم گرفتم که بابا سعید هم در این پروژه سنگین نقشی ایفا کند.به همین منظور قرار شد که وقتی بابا از سر کار میاد برچسبهای محسن را بشمرد واگر 10 تا شده بود به او یک اسکناس 1000تومانی جایزه بدهد.برویم فروشگاه  و محسن با این پول هر خوراکی که دلش می خواهد بخرد.به قول خود محسن "پول آبی".این شد که محسن دوباره انگیزه اش برای جیش کردن زیاد شد.با چند تا پول اولی که جایزه گرفته بود میرفتیم فروشگاه و محسن بستنی انتخاب میکرد و آنرا همان موقع در پارک نوش جان مینمود. به این ترتیب شیرینی پول را کاملا چشید...! محسن میگفت:"جیش نه بابا نه پول"

ولی متاسفانه هنوز با پی پی کردن در دستشویی مشکل داشتیم حتی با محسن رفتیم وبه انتخاب خودش یه توالت فرنگی قرمز خریدیم ولی جالب اینکه دلش نمی آمد در آن پی پی کند و فقط جیشش را در آن میکرد و  از توالتش خوشش میآمد.از حالت جهره محسن زمان پی پی کردنش مشخص میشد تا میخواست پی پی کنه اونرو به دستشویی میبردم یک بار موفق شدم و بار دوم با گریه و زاری زیرش در رفت وتا خبر شدم توی شورت آموزشی کار خرابی کرده بود .یه خورده عصبانی شدم و از خودش خواستم که برای شستن شورت کمکم کند محسن هم  شیلنگ دستشویی را گرفته بود و آب روی دستم میریخت و من در ضمن اینکه شورت را میشستم غر غر هم میکردم که " ببین برام درد سر درست کردی حالا اگه پی پی را توی دستشویی کنی شستنش اینقدر سخت نیست یه آبی میریزیم و میشوریمش میره توی چاه."یه شعر ساخته بودم"جیش کوچیک جایزه کوچیک جیش بزرگ جایزه بزرگ" و این را مرتب تکرار میکردم و به محسن گفتم اگه پی پی را در دستشویی بکنه میریم مغازه اسباب بازی فروشی و هر جیزی انتخاب کرد براش میخرم در واقع جایزه بزرگ میخرم.دفعه بعد پی پی را توی دستشویی کرد و من کلی او را تشویق کردم. همان روز با هم به فروشگاه اسباب بازی رفتیم و محسن یک جعبه ابزار انتخاب کرد.وقتی بابا سعید هم به خانه برگشت با ذوق جعبه ابزارش را به بابا نشان داد و به زبان خودش برای بابا تعریف کرد که چون جیش بزرگ توی دستشویی کردم مامان برام جایزه بزرگ خریده.

خلاصه با کمال تعجب از آن به بعد محسن دیگه پی پی را میگه.ما موفق شده بودیم.آرامحدود پنج روز طول کشید که محسن قبول کرد پی پی را در دستشویی انجام بدهد.(20/اردیبهشت/94).

حالا فقط مشکل جیش گفتن محسن بود اینکه خودش بگه جیش دارم.به همان برنامه تشویقی قبلی ادامه دادیم نمیدونم چطور شد که فهمیدم محسن میتونه جیشش را بیشتر از  یک ساعت نگه داره.مثلا وقتی بیرون میرفتیم  برای دو تا سه ساعت جیشش را نگه میداشت. به هر حال بعد از 10روز که از شروع پروژه میگذشت محسن هر وقت جیش داشت خودش میگفت و چون دیدم که دیگه توی شورت آموزشی جیش نمیکنه شورت آموزشی را درآوردم و به جای آن شورت معمولی پای محسن پوشیدم.در نتیجه:

 خدارا شکر در( تاریخ 26/اردیبهشت/94) پروژه از پوشک گرفتن محسن بعد از 10 روز با موفقیت به پایان رسید.

حالا محسن شورت میپوشه...وهر 4 تا 5 ساعت یک بار جیش میکنه گاهی اوغات خودش میگه جیش دارم و گاهی هم که مدت زمان طولانی جیش نکرده باشه یه جوری خودم تشویقش میکنم که به دستشویی بره.

هر چند که 2 یا 3 بار از آن به بعد در اثر بازیگوشی یا خوردن هندوانه و دیر به دستشویی رفتن جیشش در رفته. ولی در کل من و بابا سعید ازش راضی هستیم .خوب خودش را نگه میداره.تشویق

امروز که این مطلب را تکمیل کردم یکشنبه 16/ خرداد/ 94 است.حدود یک ماه از آغاز قضیه از پوشک گرفتن محسن گذشته.دیگه ما امروز یا فردا فرشها را هم به امید خدا پهن میکنیم."محسن 2 سال و8 ماه و 3 روزش شده.

این را هم بگم که محسن الان دیگه بدون نیاز به جایزه و برچسب خودش میره دستشویی.

این هم عکسی از جایزه های محسن:

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی دخمل بلا
17 خرداد 94 16:51
سلام مامانی گل و نازنین محسن کوچولوی خوشگلم ماشاالله کوچولوی تو دل برو و نازی دارین ... خیلی بانمک و خواستنی هستی شما خاله جون ... چشم بد ازش دور باشه عزیزم ... خدا حفظش کنه براتون عزیز دلم ... راستی دخملی ما هم در جشنواره نی نی و طبیعت شرکت کرده , عکسش هم در وبلاگمون موجوده , اگه دوست داشتین به وبلاگ ما بیایین و از عکسش دیدن کنید و در صورتی که تمایل داشتین به فاطمه جونی ما رای بدین دوست خوب من ... ممنون از لطف و محبتتون عزیزم ...