امروز به امید خدا 3 ماه و 25 روزت شده. محسن عزیزم بالاخره پنج شنبه 5 بهمن(12 ربیع الاول) حدود ساعت 5 بعد ازظهر شما رو بردیم به سلامتی ختنه کردیم.در 3ماه و22 روزگی. در اتاق عمل کمی باز مونده بود. من دیدم که شما با آقای دکتر و خانم پرستار داشتی میخندیدی و ذوق میکردی .از من خواستن در را ببندم. چند دقیقه بعد شما یکدفعه شروع کردی به گریه کردن .از همون لحظه که حلقه را گذاشتن شما تا2 ساعت گریه میکردی.نه میخوابیدی و نه شیر میخوردی...فقط گریه میکردی.مامانی... دلم واست کباب شد ! تا اینکه بالاخره خوابت برد و یه چرت نیم ساعته زدی و یه چیش.... بعدش دیگه خدا رو شکر آروم شدی .البته قطره استامینفن هم بهت دادم خوردی. ان شاالله به امید خدا 5 روز دیگه 3 ...